۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

خانم امیر شاهی چرا سلسله خصومت بجنباندید؟


امیرشاهی نقدی یکطرفه بر کتاب محمد امینی نوشته و کلی اتهام و دشنام نصیب میرفطروس کرد.
امیرشاهی با توهین و افترا در این مقاله نالازم درگیری نالازم تری را شروع کرد.مقاله ای که هیچ ضرورتی هم  به انهمه دشنام و تهمت نبود. میرفطروس پاسخی در خورو مودبانه با توجه به مقاله اول امیر شاهی نوشت. اما هتاکی نامه امیرشاهی در پاسخ به میرفطروس دیگر فقط از یک «خان» زاده(اقازاده قدیم) بر می امد  بس! و هرچه دل تنگش میخواست صادر کردو وه که چه دل تنگی داشت!
ایشان و امثال ایشان متولیان فرهنگی ما بودند که کارمان به جمهوری اسلامی کشید.
سایت گویا هم در پی سیاست ان رسانه و ازادی اطلاع رسانی و قانون حاکم بر مطبوعات انلاین و برای حفظ تعادل و بی طرفی، هتاکی نامه امیرشاهی را منتشر و  در عوض  پاسخ میرفطروس را توقیف کرد! تیغ سانسور یک طرفه گویا بجایی رسیده که حتی کامنتها را نیز حذف میکند. افرین بر این استقلال رای وپیروی از اصل  ازادی بیان!

 سایت گویا در همین راستای قبلی و برای جلوگیری از بگومگو!،  پاسخ میرفطروس را کماکان در حبس نگاهداشت ولی مفرح نامه ملیجک اشراف را نیز منتشر کرد که نه مکتوب و نه کاتب در شأن پاسخی نیستند! اما برای تنوین، نکته ای در خور گوشزد است. ملیجک دربارایشان مینویسند :
 «شما که میفرمائید کتابتان در آستانه چاپ پنجم است، پس قبول دارید که هنوز کتابتان به دست همۀ خواهندگانش نرسیده. پس خانم امیرشاهی میتوانست هنوز کتاب را ندیده باشد و یکی از منتظران چاپ پنجم باشد»
این استدلال دشمن شکن فقط از ملیجک بر میاید و بس!
وقتی امیرشاهی منتقد و نویسنده که کارش مطالعه و نقد است کتاب میرفطروس را نخوانده ولی کتاب منتقد وی را  -که سالها پس از چاپ اول و دوم و سوم  کتاب میرفطروس چاپ شده- میخواند و به به و چه چه میزند و به کتاب نخوانده میرفطروس، انچه شایسته و بایسته خود است می بندد، معنی ان چیست؟ ایشان منتظر چاپ پنجم است؟!
ایشان چطور بخود جرات میدهد در مورد کتابی که نخوانده وموضوعی که تبحری در ان ندارد، اظهار نظرکه سهل است دشنام بگوید و اشرافی گری و«خان» بازی اش را برخ بکشد؟! خودشان که دیگرکنار رفته اند ولی تبرائیان و چگینی ها و ملیجکشان را جلو فرستاده اند!
کجای دنیا منتقدی! کتاب ِ نخوانده و نویسنده ان را به رگباردشنام و اتهام می بندد؟
کجای دنیا یک مسخره ومطرب به بزرگان ادب و تاریخ  مانند میرفطروس ، جلال متینی ، حمید شوکت، هوشنگ وزیری و مصباح زاده و خویی و.... چنین اتهاماتی میزند که ه.خ میزند؟ چرا به مسخره ها اجازه نخبه کشی میدهید؟ بقول شاملو اینها دریوزه اند در پی کف نانی!
 نخبه کشی راباب نکنید! که شترش هنوز هیچ نشده در جلو منزل شما خوابید! نخبه  کشی را باب نکنید!نسل ما در کشاکش دهر ابدیده شده و حرفه ایست!

مورد بی مورد دیگری که مُغرضان  بر ان تاکید مداوم میکنند برداشت به قصد سوء نیت انها ازاستفاده میرفطروس از کلمه« طناز» در مورد امیرشاهی است.
مگر بار اول است که کسی طنزنویس را طناز خطاب میکند. مگر بار اول است که کسی امیرشاهی را طناز خطاب می کند که فدائیان ایشان «یا مرگ یا امیرشاهی» گویان میرفطروس را نشان رفته اند! حداقل قبل ازحملات ناجوانمردانه اشان زحمت جستجوی در گوگل رابه خود ندادند. مثلا:
 فرهاد حسین زاده طنز پردازان چه زن و چه مرد ازجمله امیرشاهی را «طناز» خطاب کرده 
 بتول عزیزپور: او(امیرشاهی) اساساً در تمام نوشته ­های خود نویسنده­ای طناز است
خود  هادی خرسندی بارها طناز معرفی و خطاب شده از جمله بی بی سی
رامین کامران که حتما معرف حضور است طنز نویسان را طناز خطاب می کند

جویی انصافم آرزوست

اما در مورد آقای امینی:
آقای امینی صراحتا تاریخ جعل میکند و در نقدی مختصر موارد بسیاری از جعل تاریخ را نشان دادم. قست دوم را هنوز منتشر نکرده ام.
ﺧﺎﻧﻢ اﻣﯿﺮ ﺷﺎھﯽ ﻧﯿﺰ ھﻤﭽﻮن ھﻢ ﺳﻨﮕﺮ ﻓﻌﻠﯽ وﻣﺨﺎﻟﻒ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﺷﺎن اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ ﻧﻘﺼﺎن ﺷﺪﯾﺪ اطﻼﻋﺎت ﺗﺎرﯾﺨﯽ دارﻧﺪ. ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻣﺨﺘﺼﺮ از اﺷﺘﺒﺎھﺎت ﻓﺎﺣﺶ اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ دراﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. واقعیت امر اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ اﻧﻘﺪر اﺷﺘﺒﺎه دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ از ﻧﻘﺪ انهادﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪه ام


کلید واژه ها: مهشید امیرشاهی - میرفطروس - هادی خرسندی - امینی

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

سید حسین فاطمی را باید از نو شناخت! - روایت اسناد و تصاویر


حسین فاطمی قهرمان ملیّون، توده ای هاو ملّی- مذهبی ها و  ...با پوشش زنانه فراری بود و با قیاقه تغییر یافته(درست مثل کریمپور شیرازی که  در کسوت اخوندی با محاسن انبوه گرفتار شد)  در منزل یکی از اعضای سازمان نظامی حزب توده دستگیر شد و در موقع دستگیری جاوید شاه میگفت!.



فاطمی و آیت الله کاشانی  


                                                          حسين ‌فاطمي در زيارت کربلا

                                                   سفر کربلا و ديدار با آيت‌الله ‌مهدي قمي



                                                                                                                                                                   حسين ‌فاطمي در ملاقات با آيت‌الله محمدهادي‌ ميلاني



                                                              فاطمی و سرلشگر زاهدی



                                                            فاطمی ومحمدرضا شاه



                                                   فاطمی و سید ضیا - باغ سید ضیا سعادت اباد



        دستگیری فاطمی با چک سی هزار دلاری بانک امریکا در جیب!





                                                   فاطمی پسرعموی عزیر نواب صفوی
اسلام من قلبي علي مولاي حجه‌الله الثامن السلطان علي‌بن‌موسي‌الرضا (ع)
پسرعموي عزيز جناب آقاي فاطمي بر شما و عموم وفاداران اسلام، برادران عزيز هزاران سلام،‌ نامه پرمهرتان زيارت شد، بحمد‌الله همه‌روزه برادران پيشروي مي‌كنند و در روز عاشورا هم بهترين اجتماع آبرومند با كمال پيروزي در مسجد شاه براي بيان هدف مقدس حضرت سيد‌الشهدا (ع) تشكيل و نسبت به اجراي هدف مقدسشان احكام قرآن بيانات مؤثري ايراد گرديد و آقاي «عبدخدايي» عزيز هم از زندان آزاد گرديدند. روز به روز از لحاظ عمق و باطن اجتماع بنياد اخلاق و معارف اسلام بحمدالله استوارتر گرديده و پيشروي مي‌كنيم. و پيشروي حقيقي ما به ظواهر نيست بلكه به كسب رضاي خدا ثابت قدم است و از هيچ سختي مسلمانان نبايد ناراحت شوند و بايستي ايمان پاك،‌ تشويق كننده جدي آنها باشد.


                                                             جعل عنوان دکتری!
کسی که دکتر لقب گرفته ، از کجا و در چه سالی لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خود را دریافت کرد؟  چرا ذوب شدگان در ولایت وی از پاسخ گریزانند؟




-----------------------------------------------------------------
سيد حسين فاطمیمطلب زیر را درچهارم اسفند 1319 در صفحه اول ستون سوم روزنامه باختر شماره 543 نوشته است: 

صبح سوم اسفند که شمشير قهرمان اصلاحات ايران تار و پود بدبختی و افسردگی را از اطراف ملت خود دور ساخت، صبح سعادت و نيک بختی است. و اين همان صبحی است که بقدری مبارک دميد که تا صبح قيامت از نفسش بوی عبير آيد و عود. بنای ايران نو و جوان در اين روز مسعود پی ريزی گرديد و اگر منصفانه بخواهيم قضاوت کنيم از آنروز ببعد تمام روز های ايران برای ملت ما روز تاريخی بشمار می رود، چون با هر حساب دقيقی حساب کنيم يک روز را نميتوان در اين بيست سال بنظر آوريم که اين کشور در آن روز قدمی بطرف ترقی و تعالی بر نداشته باشد آيا نبايد گفت که روز سوم اسفند روز آغازعظمت و اقتدار يکی از دوره های اقتدار ايران است و ملت ايران اين روز را يکی از بزرگترين عيد های ملی و سپاهی و ارتشی خود دانشته و افتخار دارد که بنام تقديم بهترين احساسات خود بساحت شاهنشاه [يعنی رضا شاه پهلوی] شب وروز را جشن گرفته و به شادمانی مشغول باشند»

ویک سال بعد
«... يک ديو مهيب خود سری و لجام گسيختگی بيست ساله گذشته همه چيز و همه کار ما را معيوب و خراب و ناقص کرده وملتی را بصورت عضوی فلج و فاسد بگوشه ای از گوشه های دنيا ساکت وآرام و بی فکر و بی مصرف افکنده است..» نقل از سرمقاله ستون يک صفحه اول روزنامه باختر شماره 606 مورخ 10 اسفند 1320.
--------------------------------

ﻓﺎﻃﻤﯽ در  باختر امروز:
 "اﻣﺮوز ﻧﻬﻤﻴﻦ ﺳﺎل ﺳﻠﻄﻨﺖ اﻋﻠﻴﺤﻀﺮت ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺟﻮان رﺋﻮف و دﻣﻮﮐﺮات اﻳﺮان ﺁﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺷﺎﻩ ﺟﻮان در ﻳﮏ ﻣﻮﻗﻊ ﺣﺴﺎس و ﻣﺸﮑﻞ زﻣﺎم اﻣﻮر ﮐﺸﻮر را ﺑﻪدﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ و اﮔﺮ ﺛﺒﺎت ﻗﺪم و ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﺑﻴﺪارﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪ روزﯼ او ﻧﺒﻮد ﻃﻮﻓﺎن ﺣﻮادث، ﺗﺎرﻳﺦ و ﻣﻠﻴﺖ و اﺳﺘﻘﻼل وﻃﻦ ﻣﺎ را ﺑﺮ هﻢﻣﯽ ﭘﻴﭽﻴﺪ ... ﻋﺸﻖ زاﻳﺪاﻟﻮﺻﻒ او ﺑﻮدﮐﻪاﻳﺮان را از ﻏﺎﺋﻠﻪ  ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن، ﺳﺨﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﻠﮑﻪ هﺎﯼ اﻳﺮان ﻧﺠﺎت داد.-۶ ﺷﻬﺮﻳﻮر ﻣﺎﻩ ١٣٢٨

---------------------------------
در روز ٢۵ امرداد، پیرو عزیمت شاه به اتقاق ملکه ثریا به بغداد دکتر حسین فاطمی به سفرا و کارداران کشور ھای بیگانه اعلام می کند که شاه از سلطنت مخلوع شده است.
--------------------------------
 حسین فاطمی در روزنانه باختر امروز شدیدترین توھین ھا را به شاه و خانواده سلطنتی می نویسد.
------------------------------
 فاطمی در سرمقاله باختر امروز مورخ ٢۶ مرداد ماه ١٣٣٢ خواستار محاکمه و اعدام شاه می گردد "برو ای خائن که تو را آن قدر اجانب نیز پست و حقیر شناخته اند که دیگر برای این جنایت ھولناک... مزدی به تو نخواھند داد...ملت ایران تشنه انتقام است و می خواھد تو را... بر چوبه دارببیند فاطمی، وزیر خارجه و سخنگوی دولت مصدّق، در سرمقالهء باختر امروز ٢۵ مرداد ٣٢ به شدّت به شاه حمله کرد و محمد رضا شاه را قبله گاهِ ھر چه دزد، ھر چه بی ناموس، ھر چه واخوردهء اجتماع...»خواند
----------------------------




.سعید فاطمی که در روزھای کودتا یار و یاور مصدق بود نقل می کند:
"صبح روز ٢۵ مرداد ١٣٣٢ ، سه روز قبل از کودتا فاطمی به اتاق مصدق رفت گفت: من دیگر نمی خواھم وزیر خارجه باشم. مرا وزیر دفاع کنید. مصدق گفت: برنامه تان چیست؟ گفت: برنامه من این است که تا ظھر امروز ۵٠ نفر را اعدام کنم
----------------------------------------
حسین مکّی ضمن شرح روابط دوستانه اش با فاطمی و علل اختلافش با وی، تأکید می کند: درساعت ١٠ صبح ٢٨ مرداد – در اطاق مصدّق- دکتر فاطمی پیشنھاد می کند که به ستاد ارتش دستور داده شود تا اسلحه در اختیار توده ای ھا بگذارند … پس از کشف شبکهء حزب توده، معلوم شد که دکتر فاطمی با توده ای ھا ھمکاری داشته است. این امر، و اختفای فاطمی در مخفیگاهِ حزب توده، عامل تشدید کنندهء اعدام وی بود
----------------------------------
مدير روزنامه ستاره آقای احمد ملکی در کارنامه و تاريخچه جبهه ملی می نويسد؛ وقتی بانک شاهی را منحل کردند و به اسناد آن رسيدگی شد معلوم شد بسياری پول هائی گرفته اند که يک سر آن به انگليس مربوط می شود. از جمله چک هائی بدست آمد که بنام حسين فاطمی صادر شده بود و تعداد آنها بسيار هم زياد بود.
.................................
نوشته ابوالقاسم پاينده که در روزنامه صبا مورخ چهارشنبه 13 تير ماه 1330 و نيز از کتاب زندگی سياسی سپهبد زاهدی نوشته جعفر مهدی نيا صفحات 119 تا 121 چاپ شده راباهم بررسی می کنيم:
«آقای حسين فاطمی مدير روزنامه باختر امروز؛
آقای عزيز! در شماره پيش باختر امروز، در باره من کلماتی به کار برده بوديد که محققا مردم شريف و معتبر و مودب آن را روی کاغذ نمی آورند و از جمله کلمه "هرجائی" بود که گوئی به واسطه اشتغالات زياد از معنی آن غافليد و گرنه در باره من بکار نمی برديد. زيرا:
هرجائی کسی را گويند که در کلاس مدرسه مکرر لوازم تحرير و کتاب همشاگردان خود را سرقت کرده عاقبت به جرم اين عمل از دبيرستان اخراج شده باشد و اداره فرهنگ به وسيله بخشنامه ای که گويا هنوز سوابق آن در بايگانی اصفهان موجود است اين قضيه را به همه مدارس خبر داده و تاکيد کرده باشند که اين شاگرد را به هيچ يک از مدارس راه ندهند.
... به کسی گويند که در کليسای کوچک اصفهان در آن روز برفی زمستان به دست اسقف تامسن آب مقدس به پيشانی ماليده باشد و صليب را بوسيده و کلمه عيسی مسيح پسر خدا را مکرر به زبان آورده باشد.

... کسی است که همان سال به عنوان نماينده جوانان مسيحی به تهران آمده و شبانگاه جيب دو نفر از نوچه مسيحيان را خالی کرد و همينکه قضيه آشکار شد، جردن بد بخت برای اينکه سرپوشی به اين کار شما بگذارد، پول آنها را از صندوق مدرسه پرداخت کرد و با لهجه خاص نيمه انگليسی و نيمه فارسی خود گفت؛ "آقا حسين خان! مسيحی واقعی دزدی نمی کند!"

... کسی است که سوابق مسيحی گری او در دفتر کليسای اصفهان هنوز موجود است و کارت او در دفتر کليسا را به شماره 185 ثبت کرده اند و با همه کوششی که برای از بين بردن اين سند انجام داد و يکی از افسران شهربانی را به اصفهان فرستاد هنوز دراين باره توفيق حاصل نکرده است.

... کسی است که بعداز مسيحی شدن،(در همان اصفهان) بهائی شده و عصر های دو شنبه در آن باغ مصــفا، نزديک پل جرجاب در جلسه درس تبليغ سيد عباس فاضل يزدی چـــهار زانـــو می نشست و با تسبيح درشت دانه ســــفيد مرتبا الله ابها می گفت و وقتی گفتگودر کشتن "باب" می شد گريه ميکرد و در آين راه آنقدر حرارت به خرج داد که نگهبانی محفل بهائی را به عهده او گذاشتند و دو هفته بعد، يک جـُفـت قاليچه و دو گلدان نقره و مقداری ظروف ديگر از محفل ربود و به تهران آمد و قاليچه ها را به حاجی خان امانت فروش در لاله زار، پهلوی کوچه حاجی باقر صراف فروخت و چند روز بعد قضيه کشف شد و او را به شهربانی بردند و چند روز بعد به وساطت و دخالت يکی از مديران جرائد خلاص شد.

هرجائی کسی است که در امتحان سوم دبيرستان سه سال متوالی رد شد و نوبت سوم برای موفقيت در امتحان به چاقو کشی متوسل شد و چون نتيجه نداد زنی را تحريک کرد که به مدرسه آمده فرياد بر آورد!

.... کسی است که بدون ديپلم و ليسانس عنوان دکترآ برای خود جعل کرد و هم اکنون با استفاده از مقام خود مرتبا به شورای عالی فشار می آورد که عنوان دکترآی مجعول او را تسجيل کنند.

هنوز مقالات شما که ضمن آن همين آقای دکتر مصدق را خائن به وطن و عامل استقرار نفوذ شوروی نام داده بوديد موجود است. 
............................

دادستان ارتش (سرتيپ آزموده) در جريان محاکمه مصدق در تاريخ يکشنبه اول آذر 1332 چند جمله ای به شرح زير راجع به سوابق حسين فاطمی بيان کرده است:

« همه به ياد داريم، سخنگوی دولت و عقل موثر کابينه دولت مصدق حسين فاطمی ملقب به دکتر فاطمی معلوم الحال بود، حتی افراد ساده لوحی که با افسون متهم فريفته شده بودند گاهی کسانی به او (مصدق) ياد آور می شدند که؛ دکتر حسين فاطمی چنين و چنان است. پرونده سياهی دارد، روزی مسيحی بوده، گاهی به اقليت مذهبی متوسل شده، صد ها پرونده کيفری دارد، متناسب باحيثيت دولت نيست..» ولی مصدق با تمام آگاهی از سوابق حسين فاطمی در اين مورد کاره نکرده و حتی او را که مدتی معاون پارلمانی بود را به سمت وزير خارجه منصوب می نمايد. مصدق همين آگاهی را در مورد احمد متين دفتری دامادش داشت و باز هم کاری انجام نداد. آيا اين تن در دادن به اين نمونه از انتصاب ها چه دليلی بجز همکاری می توانست داشته باشد.


در اولين ساعات روز 25 امرداد 1332 که ظاهرا برنامه محمد رضا شاه برای برکناری محمد مصدق شکست خورده بود و او به همراه ملکه ثريا با هواپيما به بغداد پرواز کرده بود، حسين فاطمی که هنوز خودش را وزير خارجه می پنداشت بدون اينکه اختياری قانونی و يا دستوری از سوی دولت يا نخست وزير يا هر مقام ديگری داشته باشد کاخ سعد آباد رفت.
حسين فاطمی پس ازورود به کاخ سعد آباد، از رحيم خان هيراد رئيس دفتر مخصوص و سليمان بهبودی رئيس تشريفات دربار که در بازداشت بوده اند ميخواهد که کليد های گاو صندوق ها و قفسه هائی را که محتوی جواهرات و وجوه نقد، اسناد و اشياء گرانبها و نيز اسناد و دفاتر رمز و محرمانه بوده است به او تحويل دهند و چون آنان با وجود اصرار و تهديد فراوان حاضر به اينکار نشدند و نيز ماموران با وجود جستجوی بدنی آنان و بازرسی دفتر محل کارشان اثری از کليد ها نيافتند لذا حسين فاطمی دستور شکستن در ها و بريدن و باز کردن قفل ها را صادر نمود.
خوشبختانه در فاصله ای که اقدامات مزبور صورت می گرفت ماموران فرمانداری نظامی جريان امر را به روسای خود گزارش داده و آنان نيز مراتب را به آگاهی مصدق رسانده و کسب تکليف کرده بودند و مصدق نير فورا تلفنی به حسين فاطمی دستور داده بود که از شکستن در ها و قفسه ها خودداری کند و بدون کوچکترين دخالتی در اموال و اسناد موجود در کاخ سعد اباد تنها به لاک و مهر کردن اتاق ها اکتفا نمايد.
-------------------------------------------------
ملی شدن صنعت نفت
"اگرملی شدن صنعت نفت، خدمت بزرگی است که به ملت ایران شده، باید از آن کسی سپاسگزاری کرد که اول این پیشنهاد را کرد و او شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است." (دکتر محمد مصدق)

یکی از شبها خواب دیدم که شخصی نورانی به من گفت دکتر مصدق برو و زنجیرهایی که به پای ملت ایران بسته‌اند پاره کن این خواب سبب شد که مثل همیشه من به حفظ جان خود کوچکترین اهمیتی ندهم و دو ماه تمام نشده در کمیسیون حاضر شوم و وقتی که به اتفاق آراء ملی شدن صنعت نفت از کمیسیون گذشت قبول کردم که حرف آن شخص نورانی غیر از الهام چیز دیگری نبوده‌است. 
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ نشست ۱۴۵

بالاخره کارفاطمی بود یاالهام غیبی؟ اما تاریخ چه میگوید:
 ساعد مراغه ای سیاست  " تحریم مذاکرات نفت "  را آغاز کرده بود و سپس از همین زمان غلامحسین رحیمیان ( نماینده قوچان ) طرح  " الغای قرارداد نفت جنوب "  را به مجلس پیشنهاد کرد؛ و از مصدق نیز تقاضا نمود تا آنرا امضا کند ولی مصدق ( در آنروز ) از امضا و تائید این طرح قانونی ، خودداری کرده بود.
( متینی صص 158 – 159 ، به نقل از : کی استوان ، ج 1 ، ص 222 – 223 )
حسین مکی ضمن اینکه خود ، نریمان و حسین فاطمی را مبتکر این طرح می دانند ، تاکید می کند که دکتر مصدق آخرین کسی بود که امضای خودرا پای پیشنها نهاد.( متینی ، ص 228 ، به تقل از: موحد ، ج 1 ، ص 118 )

-----------------------------
 محاکمه مصدق و فاطمی و اعدام وی  در دادگاه نظامی کاملا قانونی بود:
قانون دادرسی و کیفر ارتش

ماده 94 - ھر کس اعم از نظامی یا غیر نظامی که متھم به ارتکاب یا شرکت یا معاونت
در ارتکاب جنایات منظوره در مواد 310 و 311 و 312 و 313 و 314 و 316 و 317 و 331 و367 و 368 الی 374 و 379 و 386 و 387 و 388 و 389 و 390 و 408 الی 411 این قانون باشد در دادگاه ھای نظامی دادرسی خواھد شد.
ماده 316 - ھر کسی که نسبت به حیات اعلیحضرت ھمایون شاھنشاھی یا والاحضرت ھمایون ولایتعھد سوء قصد نماید پس از دادرسی و ثبوت بزه محکوم به اعدام است.
ماده 317 - ھر کسی که مرتکب سوء قصدی شود که منظور از آن خواه به ھم زدن اساس حکومت یا ترتیب وراثت تخت و تاج و خواه تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت باشد محکوم به اعدام است.






                                                             پاداش دلاری!


ارتباط با انگلیس


نظر CIA در مورد سید حسین فاطمی





گذشته از اسناد تازه سیا  و احمد ملکی، مظفر بقایی نیز شاهد واقعه عجیبی بوده:

درزمان نخست وزيری رزم آرا، که بهرام شاهرخ به رياست اداره تبليغات و انتشارات منصوب گرديد روزنامه های وابسته به جبهه ملی مرتبا به رزم آرا حمله می کردند و به جهت اينکه او يک نفر جاسوس انگليس را به رياست تبليغات منصوب کرده است او را نوکر انگليس می دانستند. در روزنامه باختر امروز، نيز مرتبا و به همين ترتيب به رزم آرا حمله می شد، در حاليکه در همان زمان بهرام شاهرخ عضو هئيت تحريريه باختر امروز، بود وخودش در نوشتن اين مطالب شرکت داشته است.

در جريان وقايع مرداد 1332 چهار نفر از اعضای جبهه ملی مامور بودند با سرتيپ زاهدی ملاقات کنند يک شب در حصارک تاخير افتاد و چون فقط يکنفر از اين چهار تن اتومبيل داشت مامور شد برای اينکه به مسئله حکومت نظامی برخوردنکنند ديگران را به مقصد برساند. دکترمظفر بقائی کرمانی، رهبر حزب زحمتکشان ملت ايران در بعد از ظهر روز يکشنبه دوم ديماه 1358 (3 صفر 1400 = 23 دسامبر 1979) سخنرانی چهار ساعته ای بعنوان وصيت نامه سياسی خود در محل حزب ايراد کرده و طی آن کناره گيری هميشگی خود را از فعاليت های سياسی اعلام نمود ودر قسمتی از اين سخنان در ارتباط با حسين فاطمی و بهرام شاهرخ
مطالبی گفته که توسط آقای مهدی شمشيری از روی نوار پياده شده:

«...بدوا چند تا خاطره براتان نقل می کنم که ببنيد هميشه همه چيز را نميشه گفت:
در زمان حکومت رزم آرا، از طرف جبهه ملی، چهار نفر مامور شده بوديم که با سپهبد زاهدی تماس داشته باشيم. اين چهار نفر عبارت بودند از مرحوم حائری زاده، آقای مکی، دکتر فاطمی و من (دکتر بقائی).

اين جلسات اول در شهر بود، خانه يکی از بستگان زاهدی، بعدا در همين دهی که حصارک گفته می شود. آنجا می رفتيم و البته زمان رزم آرا را بعضی از شما که سنتان بيشتر است بياد داريد. فشار زياد بود. پی گيری هم زياد بود. يک شب ما اتقاقا صحبتمان طولانی شد و نزديک حکومت نظامی بود. تنها کسيکه در بين ما اتومبيل داشت آقای مکی بود که ما را سر می رساند.

آنشب ديديم که حکومت نظامی ساعتش خيلی نزديک است و اگر آقای مکی بخواهد همه ما را برساند با توجه به اينکه گاراژ هم از خانه اش دور بود و مقداری هم می بايست پياده برود ووضع هم امن نبود. قرار شد که من منزل دکتر فاطمی بخوابم.
منزل دکتر فاطمی سر پيچ شميران بود. منزل مرحوم حائری زاده هم چهار راه سيد علی بود. منزل من پائين سه راه امين حضور بود. اگر می خواست که مرا برساند حتما برخورد می کرد به ساعت حکومت نظامی که قرار شد من آنجا بخوابم.

رفتيم آنجا و او تختش را به من تعارف کرد و من اصولا نه از تخت فنری خوشم مياد و نه اينکه توی رختخواب کسی بخوابم. قبول نکردم. يک جائی برای من انداختند. تخت دکتر فاطمی يک همچو جائی بود[دکتر بقائی در سالن محل سخنرانی گوشه ای را به حضار نشان ميداده است] و آنجا جای آن تابلو و آن بخاری دو تا مبل لباس بوده. اينطرف يک رختخواب انداختند بين آن کمد لباس و ديوار و اين ديوار که من آنجا خوابيدم.

دکتر فاطمی هم عادتش اين بود که صبح که از خواب بيدار می شد، همه اين را می دانستند، پيش از آنکه از تخت بياد پائين می نشست توی تختخواب سرمقاله روزش را می نوشت. تا وقتی هم سرمقاله اش را تمام نکرده بود کسی را نمی پذيرفت. اين رويه اش بود که همه می دانستند.

منهم معمولا صبح ها زود بيدار می شوم مخصوصا که در خانه خودم نباشم. صبح هوا تاريک و روشن بود. من بيدار شده بودم ولی برای اينکه مزاحم کسی نشوم، همينطور دراز کشيده بودم. صدای تلک کی شنيدم. در باز شد و يکنفر آمد. رفت دم تخت دکتر فاطمی و دکتر فاطمی را تکانش داد، و او تا بيدار شد- من حالا نگاه می کردم- دکتر فاطمی فوری اينطوری کرد (!خوانندگان گرامی مسلما توجه دارند که دکتر بقائی در اينجا حرکتی را که در آنروز صبح توسط فاطمی انجام شده بود، تقليد کرد!) و به اش اشاره کرد که برو.

او وقتيکه برگشت برود، من ديدم که آقای بهرام شاهرخ است.

بهرام شاهرخ جاسوس مسلم انگليسی ها [!!] آنهم در چه موقعی!!؟ در موقعيکه در روزنامه شاهد و روزنامه باختر امروز، ما ديگر برای اين هيچ چيز نگذاشته بوديم. روزی نبود که توی اين دو روزنامه به بهرام شاهرخ حمله نشه. آنوقت همين آقای بهرام شاهرخ با اينصورت خودمانــــیــه با دکتر فاطمی که مياد توی اتاق خوابش. جائيکه کسی را نمی پذيرفت [!!] 

خوب اين ديگه قضيه برای من واضح شد که آقای دکتر فاطمی چه کاره است [!!]









کلید واژه ها: فاطمی نواب صفوی  فدائیان اسلام  آیت الله کاشانی   آیت الله میلانی   آیت الله قمی  سید مهدی پیراسته  مجلس شورای ملی  باختر امروز ۲۸ مرداد  سرتیپ ازموده  اسناد سیا امیر اصلان افشار  مصدق   شاه